- بی سران
- دو کفه ییها
معنی بی سران - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بی نهایت، نامحدود
Boundless
безграничный
grenzenlos
безмежний
bezgraniczny
ilimitado
senza confini
ilimitado
sans limites
grenzeloos
ไร้ขีดจำกัด
tak terbatas
لا حدّ له
असीमित
חסר גבול
isiyo na kikomo
সীমাহীন
لامتناہی
بی تاب، نا آرام، سراسیمه، پریشان
نامنظم
بی خوف و ترس، بی بیم
بی راز، بی سر
بدون علامت
جایی که درخت بید بسیار باشد
بی تقصیر
بی هال (هال قرار) مرا دیوانه پندارند و بی هال - که دیوانه چو من باشد به هر حال (ویس و رامین) خسته دل